18 ماهگی الیسا
یک و نیم ساله هستی , الان 2 هفته است که بابایی رفته ماموریت و خاله نسیم پیش ما بود؛ خاله دیروز رفت و ما تنها شدیم امروز (سه شنبه 16 اردیبهشت) بابایی میاد . این دو هفته حسابی به شما خوش گذشت .
پریروز بمنظور زدن واکسن یک و نیم سالگی ات از اداره مرخصی گرفتم ولی بدلیل نبود خانم جلالی (کسی که واکسیناسیون رو انجام میده ) زدن واکسنت به هفته بعد موکول شد. و ما اون روز مستقیم با خاله نسیم رفتیم رستوران و حسابی خوش گذروندیم, عصر هم سه تایی رفتیم "بستنی نعمت" و فالوده بستنی خوردیم .
این روزا خیلی شیطون شدی . دیگه وقتی اسم اعضای بدنت رو میگیم همه رو نشون میدی ., این روزا شدیداً از قرتی بازی های خاله ها تقلید میکنی ,مثلاً هفته پیش چون خاله نسیم لاک میزد, ازم خواستی که به ناخن هات لاک بزنم , منم برای اولین بار به ناخن ات لاک زدم , خیلی خوشکل شد , بهت میگفتم دست به ناخن هات دست نزن و فوتشون کن , شما هم بهشون دست نمیزدی و فوت میکردی .
دمپایی های روفرشی مامان و بابا رو میپوشی و راه میفتی توی هال پیاده روی, همش سکندری میخوری , مامانی بهت میگه نکن, ولی مگه تو کت شما میره !!
راستی این روزا اون دمپایی هایی که از هایپر استار برات خریده بودم رو بعنوان دمپایی روفرشی میپوشی و قدم میزنی. خیلی بامزه میشی وقتی این کارا رو میکنی .
از اینکه این روزا , همه حرفای مامانی و اطرافیان رو میفهمی و وقتی ازت چیزی میخوام سریع انجام میدی, حسابی حال میکنم و ذوق میکنم یه دنیا ....