کنسل شدن مسافرت
بابایی تنهایی رفت سفر، ما با بابایی نرفتیم ، مامان جون زنگ زد و مامانی رو دعوا کرد که میری و الی هوا به هوا میشه و مریض میشه و خلاصه در نهایت قرار شد مامان جون و خاله اگی بیان خونه ما. مامان جون تا جمعه پیش ماست و بعد ما با خاله اگی با هم هستیم تا بابا بیاد .
الانم بغل خاله اگی هستی و کلی باهات داره بازی میکنه و بغلت میکنه و تو حسابی داری حال میکنی قربونت برم ......
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی