الیسا در روزهای 12 ماهگی
این چند وقته خیلی سرم شلوغه، هفته پر مهمانی داشتیم و از طرف دیگر تا جشن تولد شما گل باقالی چیزی نمونده البته از زمانی من شروع به تدارک کردم یه ماهی به تاریخ تولد شما مونده ولی با توجه به برنامه ای که من توی ذهنم برای تولد شما دارم فرصتم اندکه و من و بابایی چند وقته در تدارک جشن تولد شما خانم خانوما هستیم و در کنار همه اینها اونقدر این روزا شیطون شدی که تمام روزم در پی دویدن دنبال شما صرف میشه و شب که میشه تا بیام شما رو بخوابونم و بعد بیام توی وبلاگت پست بذارم ، از خستگی خوابم میبره این روزا یا داری کشوی لباسها و وسایل رو خالی میکنی یا داری وسایل کابینت های آشپزخونه رو میندازی بیرون و گاهی هم میشکونی شون ، مثل اون شیشه عسلی که چند روز پیش از کابینت برداشتی و انداختی کف آشپزخانه و شکوندی ....
اینم یه عکس از الیسا در حال شیطونی :
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی