الیسا کچل میشود ....
پنجشنبه 12 دیماه درست در اولین روزی که شما وارد 15 ماهگی شدی و ما خونه مامان جون اینا بودیم از دایی علی خواستیم که موهای شمارو بتراشه و دایی هم موهای شمارو از ته با ماشین تراشید و شما کچل شدی. از اونجایی که مامانی تجربه سلمونی و گریه شما رو در سلمونی - وقتی موهای شما رو در سلمونی کوتاه میکردیم رو - داشت ، خیلی میترسید ولی برخلاف اونچه که فکر میکردم همچین هم جدی و وحشتناک گریه نکردی گریه ات الکی بود تا اینکه مامان جون موهاتو جمع کرد توی کاسه ، همینکه موهاتو دیدی یکدفعه در حالیکه با انگشت اشاره ات اون کاسه رو نشون میدادی با شدت تمام تر زدی زیر گریه ..... انگار تازه فهمیدی چه بلایی سرت اومده ....
بابایی مخالف بود که موهاتو از ته بتراشیم و میگفت این کار پایه علمی نداره و اصلاً هم باعث پرپشتی مو نمیشه. ولی در نهایت افاقه ای نکرد ، بالاخره مامانی کار خودشو کرد، اخه مامانی اعتقاد داره قدما هر چی میگن سنده . این دکتر ها یه روز میگن این کاررو نکنین و فایده ای نداره ولی چند روز بعد میگن طبق تحقیقات معلوم شد که میبایست این کار بشه !!!!! لذا حرفشون ثبات نداره .
ولی چاره ای نبود لازم بود موهاتو یه بارم شده از ته بتراشیم و فکر کردیم دیدیم این سه ماه باقیمونده زمستون که شما رو زیاد بیرون نمیبریم بهترین موقعیته.به هر حال کچلی هم بهت میاد.
حالا این روزا همینکه میپرسیم الیسا موهات کو؟؟؟ دست میکشی به سرت ..... آخی عزیزم ....