جشن خوش آمدگویی
روز دوشنبه 7 دیماه یه روز خاص و زیبا برای مامانی بود که هیچوقت یادش نمیره، هیچوقت... اون روز روزی بود که همکارا، روءسا و مدیر کل عزیز مامانی ( نازیلا جون) برای حضور مجدد مامانی سر کارش و مامان شدنش جشن گرفتن و مامانی رو حسابی سورپرایز کردن....
البته الان سه ماهی هست که مامانی داره میره سرکار، دلیل اینکه همکارای مامانی زمان این جشن رو یه کم عقب انداختن و تازه برگزار کردن, این بود که رفتن مامانی سر کار مصادف شد با ماه محرم و بعدش هم ماه صفر و دوستای عزیز مامانی نمیخواستن جشن رو توی ماه صفر برگزار کنن ، خلاصه جای شما حسابی خالی بود گلم .... خاله فریده یه کیکی سفارش داده بود که روی اون عکس شما رو که قبلاً از من گرفته بود انداخته شده بود و روش نوشته شده بود " الیسا جان قدمت مبارک" خیلی خوشگل بود خیلی ....
همکارای مامان برای شما یک ربع سکه بعنوان کادو خریده بودن البته مدیر کل مامانی که خیلی خیلی عزیزه یه آویز طلای خوشگل و ناز برای شما کادو خریده بود که برات نگه میدارم که بزرگ شدی داشته باشی اش.... مامانی این کادو رو خیلی دوست داره چون اونو یاد کسی میندازه که خیلی مهربونه و یه انسانه یه انسانه واقعی .... کاشکی منم یه روز بتونم مثل خاله نازیلا بشم ناز، مهربون، با اخلاق و بزرگ .... کاشکی ....
راستی توی اون جشن تولد خاله نازیلا رو هم جشن گرفتیم، خلاصه خیلی اون روز خوش گذشت .... دست دوستای مامانی درد نکنه واقعا ....
اینم چند تا عکس از اون جشن بیاد موندنی :
اینم یه عکس از کادوی نازیلای عزیزم:
اینم یه عکس از کادوی همکارای مهربونم:
یه عکسم از کیک تولد نازیلاجون: