هشت ماهگی ات
امروز که اینارو مینویسم ، هشت ماه و چهار روزه هستی. از عادتهای این روزات اینکه بلند فریاد میزنی و گاهی فریادها و صداهایی که در میاری طوری یکه انگار طرف مقابلت رو (مامانی یا بابایی) رو دعوا میکنی.
خندوندنت این روزا راحته ، کافیه سرمونو ببریم روی شکمت یا با دستمون شکمتو غلغلک بدیم غش غش میخندی ، گاهی هم با دالی کردن و بازی باهات کلی میخندی اونوقته که دل بابایی و مامانی کلی برات ضعف میره ، مثلاً همین دیشب رو تختت دراز کشیده بودی و میخواستی بخوابی، که کاور بغل تختت رو بلند کردی و داشتی بابایی رو که داشت از کمد لباساش لبلس برمیداشت رو نگاه میکردی که وقتی بابایی متوجه شد و باهات دالی کرد غش غش زدی زیر خنده و کلی با هم بازی کردید .
قربونت برم طلا کوچواوی من که وقتی مامان جون آهنگ مورد علاقه ات رو برات میخونه (تو ریتم: اله بل له، ال گم بل له و..) و تو باهاش میرقصی . البته مامانی هم برات همین ریتم رو میخونه و تو میزنی تو کار رقص.
به ندرت میشه که شب بیدار بشی و گریه کنی از اولش هم همینطوری بودی از وقتی شبهارو کامل میخوابی (از سه ماهگی) یادم نمیاد شبی گریه کرده باشی الا یکی دو بار ، ساعت خوابت 11 شب هست و بامامانی تا 10 الی 11 صبح (گاهی تا 12) میخوابی، شبها مامانی هر سه ساعت بیدار میشه و برات شیر درست میکنه و میذاره تو دهنت و تو هم میخوری.
اینم یه عکس از 8 ماهگی ات :