دلبری و شیرخشک
از دکتر که برمیگشتیم به چند تا داروخانه سر زدیم و تونستیم 14 تا ببلاک 2 برات بخریم تا شما دختر گلم بخوری و تپل شی . البته اینو بگم دلیل اینکه موفق شدیم خیلی سریع اینقدر شیر خشک تهیه کنیم این بود که وقتی به داروخانه نزدیک مطب دکترت رفتیم خانم دکتر داروساز از شما خیلی خوشش اومده بود و کلی قربون صدقه ات میرفت و هی از مامانی اجازه میخواست که شما رو بغل کنه ولی از اونجایی که شما بغل غریبه ها نمیری، امتناع میکردی. این در حالی بود که شما بخاطر گریه ات تو مطب دکتر بخاطر معاینه ، کاملاً اخمو و تخس بودی. خلاصه وقتی بابایی خواست ببلاک 2 بخره خانم دکتر کلی ببلاک به ما داد و هی میگفت دلم نمیاد این خوشکله گرسن...
نویسنده :
مامان لیدا
1:44