د.... در
یکسال و ههفت ماهه ای . همینکه مامانی و بابایی از سر کار میان خونه ، هی تند تند میگی د....در....د...در یعنی بریم ددر ، اصلاً هم خسته نمیشی انگار سوزنت گیر کرده ، تازه در این اثنا میری جوراب و شلوارت رو هم از کمدت میاری .... حالا کار ما شروع میشه باید راضی ات کنیم که بخوابی تا عصر تر که هوا خنک شد، بریم پارک برای تاب تاب و سرسره بازی . این روزا تقریباً هر روز عصر با هم میریم پارک سر کوچه و شما تاب و سرسره بازی میکنی ، البته تاب که خیلی کم سوار میشی، همینکه سوار میشی و یه کم تاب میخوری، میای پایین. سرسره هم ، قبلاً ها از بالا سر میخوردی ولی این روزا خودت همین پایین سر سره میشینی و سر میخوری .... دیروز هر چی مامان جون سعی کرد بری از بال...
نویسنده :
مامان لیدا
14:40